مهربانی ها

مهربانی ها

هر چیز در زندگی تکراری می شود! جز مهربانی!
مهربانی ها

مهربانی ها

هر چیز در زندگی تکراری می شود! جز مهربانی!

دانا و جاهل

حکیمی گفت مردم بر چهارگروهند:
یکی آنکه داند و داند که داناست، از وی دانش آموزید.
دیگر آنکه داند و نداند که داناست،او فراموشکار است یادش آورید.
یکی آنکه نداند و داند که نداند، بیاموزیدش.
و آخر آنکه نداند و نداند که نداند او جاهل است، از او دور باشید.

ﺷﻤﺎ ﺍﮔﺮ درﺧﺖ بودﯾﺪ از ﮐﺪام ﺟﻨﺲ ﺑﻮدﯾﺪ؟


ﺩﺭﺧﺘﻬﺎ ﻣﯿﻤﯿﺮﻧﺪ...

ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻋﺼﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ...
ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺗﺒﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺑﺮ ﻧﺴﻞ ﺧﻮﯾﺶ...
ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻥ ﺗﺒﺎﺭ ﺧﻮﺩ...
ﻭ.....
ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﯿﺎﻩ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻌﻠﯿﻢ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻫﺎ...
ﺷﻤﺎ ﺍﮔﺮ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﺍﺯ ﮐﺪﺍﻡ ﺟﻨﺲ ﺑﻮﺩﯾﺪ؟؟
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭼﻪ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ
ﺍﯼ ﻭ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﺑﯿﺎﯾﺪ...
ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺭﺍ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﺵ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﯾﺎ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﮑﻨﯿﻢ...
ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ...
برای ﻫﯿﭽﮑﺲ ﮐﻼﺱ ﻧﮕﺬﺍﺭﯾﻢ...
ﻭ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﺮﺗﺮ ﻧﺒﯿﻨﯿﻢ...
ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ...
ﻣﺎ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﮔﻞ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ...
ﭘﺲ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﻮﯼ ﻧﺎﺏ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﺑﺪﻫﯿﻢ...
ﺻﻮﺭﺕ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺮ...
ﭘﻮﺳﺖ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﭼﺮﻭ ...
ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻤﯿﺪﻩ...
ﻣﻮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ...
ﺗﻨﻬﺎﻗﻠﺐ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ...
ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﻤﯿﻦ ﻗﻠﺐ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ...

آب هم اگر راکد بماند فاسد میشود!

هر آدمی درون خود کوزه ای دارد که با عقاید، باور ها و دانشی که از محیط اطرافش میگیرد پر میشود، این کوزه اگر روزی پر شد یاد گرفتن آدمی تمام میشود، نه که نتواند، دیگر نمیخواهد چیز بیشتری یاد بگیرد.

پس تفکر را کنار می‌گذارد و با تعصب از کوزه ی باورهایش دفاع میکند و حتی برای آن میمیرد. اما آدم غیر متعصب تا لحظه ی مرگ در حال پر کردن کوزه است. و صدها بار محتوای آنرا تغییر داده.

اگر شما مدتیست که افکارتان تغییر نکرده بدانید که این مدت فکر نکرده اید...
آب هم اگر راکد بماند فاسد میشود!

باید شروع کنید....

باید از یک نقطه شروع کنید.
شروع هر کاری دشواری‌های بسیاری را به همراه دارد.
هیچ‌و‌قت مقاله شروع نمی‌شود مگر اینکه قلم را به روی کاغذ بکشید
یا انگشت‌ها، صفحه کلید را لمس کنند.
بعضی وقت‌ها آنقدر به جنبه‌های منفی و دشواری‌های یک کار فکر می‌کنیم
که انگیزه‌ی شروع کار از ما گرفته می‌شود. جنبه‌های مثبت را فراموش می‌کنیم و نمی‌توانیم حتی کار را شروع کنیم.
وقتی هدف را به درستی انتخاب و ترسیم کردید، باید شروع کنید
و نباید از سختی‌ها، ترسی به دل راه دهید.
هیچ‌وقت نگویید از شنبه شروع می‌کنم،
همین حالا زمانی است که باید شروع کنید.
آن روزی که باید شروع کنید همین امروز است.


همدلی

چند سال پیش در جریان بازی های پارالمپیک (المپیک معلولین) در شهر سیاتل آمریکا 9 نفر از شرکت کنندگان دو 100 متر پشت خط آغاز مسابقه قرار گرفتند. همه این 9 نفر افرادی بودند که ما آنها را عقب مانده ذهنی و جسمی می خوانیم.آنها با شنیدن صدای تپانچه حرکت کردند. بدیهی است که آنها هرگز قادر به دویدن با سرعت نبودند و حتی نمی توانستند به سرعت قدم بردارند بلکه هر یک به نوبه خود با تلاش فراوان می کوشید تا مسیر مسابقه را طی کرده و برنده مدال پارالمپیک شود.
ناگهان در بین راه مچ پای یکی از شرکت کنندگان پیچ خورد. این دختر یکی دو تا غلت روی زمین خورد و به گریه افتاد. هشت نفر دیگر صدای گریه او را شنیدند، آنها ایستادند، سپس همه به عقب بازگشتند و به طرف او رفتند یکی از آنها که مبتلا به سندروم داون (عقب ماندگی شدید جسمی و روانی) بود، خم شد و دختر گریان را بوسید و گفت: این دردت رو تسکین میده. سپس هر 9 نفر بازو در بازوی هم انداختند و خود را قدم زنان به خط پایان رساندند. در واقع همه آنها اول شدند. تمام جمعیت ورزشگاه به پا خواستند و 10 دقیقه برای آنها کف زدند.

دعا

وقتی دعا میکنی،
دعای تو از این جهان خارج میشود و به جایی میرود که هیچ زمانی نیست.
دعایت به قبل از پیدایش عالم میرود.
دعایت به آنجا که دارند تقدیرت را مینویسند میرود.
و تقدیر نویس مهربان عالم تقدیرت را با توجه به دعایت مینویسد.
و مولانا چه زیبا میگه:
گر در طلب گوهر کانی، کانی
گر در هوس لقمه نانی، نانی
این نکتهء رمز اگر بدانی، دانی
هر چیز که در جستن آنی، آنی...
"الهی قمشه ای"

انتقادات منفی

در یکی از بازی‌های بسیار مهم، گلف‌باز مشهور "بن هوگن" خود را برای زدن یک ضربه‌ی حساس به توپ در جهت هدف آماده می‌کرد.
در آن لحظه صدای دلخراش سوت قطاری از دور به گوش می‌رسید.
بعد از این‌که هوگن، گوی را به هدف راند، از او پرسیدند:
"آیا صدای سوت قطار حواس شما را پرت نکرد؟"

هوگن با تعجب پاسخ داد: کدام صدای سوت قطار...!!؟؟
زندگی مثل بازی گلف است. تمرکز روی هدف و عدم توجه به هر چیز که ما را به هم می‌ریزد، لازمه‌ی برنده شدن است.
و یکی از بزرگترین عواملی که تمرکز انسان‌ها را در بازی گلف زندگی به‌هم می‌ریزد، صدای سوت قطار انتقادات منفی دیگران است. هرگز اجازه ندهید حرف‌های منتقدان حسود، شما را تحت تاثیر قرار دهد، به صورتی که کنترل‌تان را از دست بدهید.

شهری که به جای خورشید آیینه دارد

شهر «ریوکان» نروژ پنج ماه از سال را بدون تابش نور خورشید و در تاریکی به سر می برد سالهاست که با انجام پروژه‌ای با نام «پروژه آیینه» این مشکل تا حدودی رفع شده است.

آیا می توانید تصور کنید پنج ماه بدون تابش مستقیم نور خورشید زندگی کنید؟اگر این اتفاق سال ها و سال ها تکرار شود چه اتفاقی می افتد؟ شهر ۳۵۰۰ نفری ریوکان نروژ در این وضیعت زندگی می کند. شهر ریوکان در دره ای قرار دارد که اطراف آن را کوه ها فرا گرفته اند و باعث می شود نور خورشید در پنج ماه زمستان به این شهر نتابد.

اما در ماه های تاریک، مکانی هست که شهروندان در آنجا لذت ببرند. با استفاده از آیینه های بسیار بزرگ، میدان شهر در این پنج ماه روشن می شود. این آیینه های غول پیکر با کمک هلیکوپتر بر بالای بلندترین قله ها نصب شده اند تا نور خورشید را به داخل دره منعکس کنند. اگرچه حرارت این نور به قدری نیست که یخ ها را آب کند اما ساکنین این شهر از این آفتاب مجازی می توانند لذت ببرند.

این پروژه حدود ۸۳۵ هزار دلار هزینه داشته و کاملا بر اساس تکنولوژی روز خود طراحی شده است. این آیینه ها توسط یک رایانه مخصوص کنترل می شوند تا کاملا نور خورشید را جذب و دقیقا آن را به میدان شهر منعکس کنند. برای پروژه آیینه ها ، هم از انرژی باد و هم از انرژی خورشیدی استفاده شده و این آیینه ها در ارتفاع ۱۵۰۰ فوت از سطح زمین نصب شده اند. هرچند که بعضی ها معتقد هستند که این ایده احمقانه است اما مهمترین نکته این است که این پروژه زندگی مردم را تغییر داده است. در سال ۲۰۰۶ پروژه ای مشابه در شمال ایتالیا انجام شد. روستای کوچک ویگانیلا ایتالیا با مشکلی مانند مشکل ریوکان مواجه بود. آنها هم با نصب آیینه های بسیار بزرگ روی قله کوه ها این مشکل را بر طرف کردند. مقامات نروژی پس از بازدید از این ویگانیلا بسیار تحت تاثیر قرار گرفته و تصمیم گرفتند تا همین روش را انجام دهند. البته این روش هزینه زیادی داشت و انجام آن پنج سال طول کشید .

یک خانواده خوشبخت

یک خانواده خوشبخت!
غازهای وحشی در پارک وحش شهر لیژ در بلژیک.

شوق پریدن به سوی خدا

پیرمرد که با دوچرخه اش به سمت خیابان پیچید، پرنده ها ناگهان به سویش پر کشیدند، همگی با هم. بال می زدند و بی قرار بودند.
پیرمرد کیسه ای دارد آبی رنگ وبرای پرنده ها خرده های نان خشک آورده است.
قشنگ بود، قشنگ؛ اینکه میان این همه رهگذر، پرنده ها پیرمرد شان را می شناختند و به سویش می پریدند، پیرمردی را که نان می دهد...

کاش ما هم مثل این پرنده ها میان این همه رهگذر تشخیص می دادیم کسی را که هر روز به ما نان می دهد و جان می دهد و زندگی...
و کاش کمی شوق از پرندگان می آموختیم برای پریدن به سویش...

دیوار شیشه ای

دانشمند ی آزمایش جالبی انجام داد...
اون یه آکواریوم شیشه ای ساخت و اونو با یه دیوار شیشه ای دو قسمت کرد.
تو یه قسمت یه ماهی بزرگتر انداخت و در قسمت دیگه یه ماهی کوچیکتر که غذای مورد علاقه ی ماهی بزرگه بود .
ماهی کوچیکه تنها غذای ماهی بزرگه بود و دانشمند به اون غذای دیگه ای نمی داد... او برای خوردن ماهی کوچیکه بارها و بارها به طرفش حمله می کرد، اما هر بار به یه دیوار نامرئی می خورد.
همون دیوار شیشه ای که اونو از غذای مورد علاقش جدا می کرد.
بالا خره بعد از مدتی از حمله به ماهی کوچیک منصرف شد. اون باور کرده بود که رفتن به اون طرف آکواریوم و خوردن ماهی کوچیکه کار غیرممکنیه.
دانشمند شیشه ی وسط رو برداشت و راه ماهی بزرگه رو باز کرد، اما ماهی بزرگه هرگز به سمت ماهی کوچیکه حمله نکرد. اون هرگز قدم به سمت دیگر آکواریوم نگذاشت.

می دونین چرا؟

اون دیوار شیشه ای دیگه وجود نداشت، اما ماهی بزرگه تو ذهنش یه دیوار شیشه ای ساخته بود.
یه دیوار که شکستنش از شکستن هر دیوار واقعی سخت تر بود.
اون دیوار باور خودش بود. باورش به محدودیت.
ما هم اگه خوب تو اعتقادات خودمون جستجو کنیم، کلی دیوار شیشه ای پیدا می کنیم که نتیجه ی مشاهدات و تجربیاتمونه و خیلی هاشون هم اون بیرون نیستن و فقط تو ذهن خود ما وجود دارند.

"شما نمی توانید بیش از آن چیزی بشوید که باور دارید هستید، اما بیش از آنچه باور دارید می توانید انجام دهید."

تخته سیاهی بر دیوار کلاس

همگی به صف ایستاده بودند تا از آنها پرسیده شود؛ نوبت به او رسید: "دوست داری روی زمین چه کاره باشی؟" گفت: می خواهم به دیگران یاد بدهم، پس پذیرفته شد! چشمانش را بست، دید به شکل درختی در یک جنگل بزرگ درآمده است. باخودگفت: حتما اشتباهی رخ داده است! من که این را نخواسته بودم؟!...
سالها گذشت تا اینکه روزی داغ تبر را روی کمر خود احساس کرد، با خود گفت: این چنین عمر من به پایان رسید و من بهره ی خود را از زندگی نگرفتم! با فریادی غم بار سقوط کرد و با صدایی غریب که از روی تنش بلند میشد به هوش آمد!

حالا تخته سیاهی بر دیوار کلاس شده بود!

عنکبوت هم ریاضی سرش میشه!

بعضی از ما خانم ها از بعضی موجودات می ترسیم و یا چندشمون می شه، یکی از اون موجودات بیچاره، آقا یا خانم عنکبوته، اما جالبه بدونیم همین موجود وحشت انگیز یا چندش زا هم ریاضی سرش می شه... اگر انسان بخواد خطوطی را به عنوان دایره، زاویه و مثلث رسم کنه و نظم و حساب فواصل این خطوط را رعایت کنه، باید اولاً مقدار قابل توجهی هندسه و حساب یاد بگیره و ثانیاً در ترسیم اینها به آلات و ابزاری از قبیل پرگار و نقاله محتاجه، ولی این مهندس ماهربرای ساخت مثلث های منظمی که در خونه ی خودش به کارمی بره، از هیچگونه ابزاری استفاده نمی کنه.

حتی با چشم خودش هم نگاه نمی کنه و فقط با پاهاش تار می تنه و خونه ی خودش رو که یکی از دقیق ترین شاهکارهای عالم خلقته بوجود می آره. این مهندس هنگام خونه سازی ابتدا نقطه ای را در وسط به عنوان مرکز در نظر می گیره و سپس تارهایی را با فواصل منظم و دقیق، دور آن مرکز به صورت « شعاعهای دایره » می تنه و به این ترتیب « مثلث های متساوی الساقین » رو که همه ی اونها دارای « زوایای تند » هستند بوجود می آره. اندازه ی این تارها و فاصله های آنها با هم آنقدر حساب شده به نظر می رسه که باعث تحسینه. بعد تارهای دیگری رو بر عرض تارهای اول می تنه و آنها را در محل تلاقی و تقاطع با هم پیوند می ده و به این وسیله دایره های بزرگ و کوچک که همه « متحدالمرکز » هستند تشکیل می شه که این دایره ها هر قدر به مرکز نزدیکتر باشن، کوچکتر و هر اندازه که از مرکز دورتر باشن بزرگتر هستند.

اخیراً هم یه طبیعی دان معروف کشف کرده که عنکبوت ها برای طرح خیلی دقیق و پیچیده تارهاشون از اصول لگاریتمی استفاده می کنن. حالا بازم بگید ریاضی به چه درد می خوره؟ وقتی یه جانور کوچولو ریاضی سرش می شه، ضایع است که ما یه کمی ریاضی بلد نباشیم.                                                                                      منبع: وبلاگ ریاضی کده

پیغام گیر تلفن پدربزرگ و مادر بزرگ ها

پیغام گیر تلفن پدربزرگ و مادر بزرگ ها

ما اکنون در دسترس نیستیم؛ لطفا" بعد از شنیدن صدای بوق پیغام بگذارید:
اگر شما یکی از بچه های ما هستید؛ شماره 1 را فشار دهید.
اگر می خواهید بچه تان را نگه داریم؛ شماره 2 را فشار دهید.
اگر می خواهید ماشین را قرض بگیرید؛ شماره 3 را فشار دهید.
اگر می خواهید لباسهایتان را تعمیر کنیم؛ شماره 4 را فشار دهید.
اگر می خواهید بچه تان امشب پیش ما بخوابد؛ شماره 5 را فشار دهید.
اگر می خواهید بچه تان را از مدرسه برداریم و به کلاس زبان ببریم؛ شماره 6 را فشار دهید.
اگر می خواهید برای مهمانان آخر هفته تان غذا درست کنیم؛ شماره 7 را فشار دهید.
اگر می خواهید امشب برای شام بیایید؛ شماره 8 را فشار دهید.
اگر پول می خواهید؛ شماره 9 را فشار دهید.

اما اگر می خواهید ما را برای شام دعوت کنید یا ما را به گردش ببرید، بگویید، ما داریم گوش می کنیم!

تعیین دقیق جهت قبله در ۲۵ تیر

پنج شنبه، ۲۵ تیر ماه فرصتی مناسب

برای تعیین دقیق جهت قبله

ساعت ۱۳و ۵v دقیقه روز پنج شنبه ۲۵ تیر که زمان اذان ظهر در مکه مکرمه است، خورشید دقیقا عمود بر خانه خدا می تابد به نحوی که کعبه سایه نخواهد داشت. اگر در این لحظه در هرکجای زمین که خورشید در آسمان است به سمت خورشید بایستید، دقیقا به سمت قبله هستید...
بدین منظور با استفاده از یک شاخص (چوب، مداد، خط کش یا...) عمود بر زمین می توان قبله را مانند تصویر دقیق مشخص کرد. بدیهی است هر چه خط نازکتر باشد دقت در ترسیم سایه و نهایتا تعیین قبله بالاتر است.

مجسمه های زنده گیاهی

مجـسمه های زنـده گیـاهی در باغ گیاه شناسی مونتـرال
که بعد از باغ گیاه شناسی سلطنتی Kew لندن،
در دنیا مقام دوم را داراست.

بـــرای دیدن اندازه واقعی تصاویر، روی آن کلیـــک کنید...

Statue Green-nojavanha (4)

Statue Green-nojavanha (3)

آیا میدانید google به چه معنی است؟

آیا میدانید Google به چه معنی است؟

Google از کلمه Googol گرفته شده است.

Googol هم اسم مستعار یک عدد است که توسط «میلتون سیروتا»

نامگذاری شده است.

عدد مذکور «ده به توان صد» است (به بزرگی این عدد دقت کنید)

انتخاب گوگل جنبه شعاری دارد.به این مفهوم که گوگل قصد دارد تا سرویسها

و خدمات و اهداف خود را به تمام جهان گسترش دهد.

به عدد «ده به توان ده به توان صد» گوگل پلکس (Googolplex) می گویند.

و به عدد «ده به توان ده به توان ده به توان صد»گوگل دوپلکس

(Googolduplex) میگویند.