مهربانی ها

هر چیز در زندگی تکراری می شود! جز مهربانی!

مهربانی ها

هر چیز در زندگی تکراری می شود! جز مهربانی!

بگذار فقط خدا بداند...

ای کوه‏ ترین صبر!
کدام داغ تو را بنویسم؛ که سنگدلانه تازیانه‏ات زدند
که بی رحمانه سیلی‏ات زدند؛ که نامردانه پهلویت را شکستند؟


تو را که دستانت بوسه گاه آفتاب بود.
تو را که چشمانت ضریح آسمان بود.


تو را که دریاهای جهان، کنار نامت پهلو گرفتند.
تو را که گل‏های جهان، عطر نامت را وام گرفتند.
تو را که باران، به یمن نگاه تو نازل شد.


خورشید، فردا را بی تو در کنج کدام خرابه غروب کند؟
دریا، فردا را بی تو در کدام ساحل، سر بکوبد؟
آسمان، فردا را بی تو در کدام کرانه شعله‏ور شود...

.

.

.
بگذار فقط خدا بداند که چه بر مدینه گذشت؟!
بگذار فقط خدا بداند
...

نظرات 1 + ارسال نظر
فرحناز چهارشنبه 13 فروردین 1393 ساعت 23:52

گفت یا علی(ع)؛
عشق آغاز شد.
گفت یا زهرا(س)؛
سوز آغاز شد.
و چه سری‌ست بین عشق و سوز؟
شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
اما نه...
زبان لال می‌شود در برابر توصیف عشق و سوز علی و فاطمه؛
که اگر نبود صبر الهی؛
کن فیکون می‌شد عالم و هرآنچه در اوست.
گفت: فاطمه، فاطمه است.
اما نه؛
فاطمه، فاطمه بود و فقط، خدا و پدر و همسر و فرزندانش می‌دانند که؛
فاطمه که بود.

ای نور خدا سرشته با آب و گلت ،
ای مهر علی راز هویدای دلت،
این ذکر هزار ساله مهدی توست،
ای یاس نبی، بأی ذنب قتلت؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد