ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
نصف تاریخ عاشقی آب است / قصه هایی عمیق و پر احساس
قصه هایی پر از فداکاری / قصه هایی عجیب اما خاص
قصه آب چشمه زمزم / زیر پا کوبه های اسماعیل
قصه نیل و حضرت موسی / قصه آن گذشتن حساس
قصه حفظ حضرت یونس / توی بطن نهنگ در دریا
یا که نفرین نوح پیغمبر / بر سر مردم نمک نشناس
قصه ظهر روز عاشورا / بستن آب روی وارث آن
کربلا بود و یک حرم تشنه / کربلا بود و حضرت عباس...
بین افسانه های آب و جنون / قصه تازه ای اضافه شده:
قصه بیست و هفت ساله ای از / صد و هفتاد و پنج تا غواص...
یاد و نام شهدای عزیزمان گرامی و جاودانه باد



یادشان جاودانه باد و راهشان پر رهرو
سلام مهربان جان
به درستی که نیمی از تاریخ عاشقی آب است
آنها رفتند تا اسلام بماند و ما ماندیم تا شهدای آینده بماند
سلام لیلا جان

غواصان فهمیدند که ما داریم غرق می شویم،برگشتند...
175 شهید غواص با لب های تشنه آمده اند تا یک ملت را سیراب کنند .
#ای آسمانی ها دست ما را هم بگیرید
سلام وعرض ادب اگر توانستید این تصویر را در وب مهربانی نمایش دهید باشد که ثوابی به نشر دهنده خوبیها برسد
http://s2.img7.ir/OjK6D.jpg
سلام و سپاس از شما
متاسفانه نوشته های متن درتصویر کاملاً واضح نیست
رَبّ که می گویم خیالم راحت می شود. دلم آرام می گیرد که بلایی سرم نمی آید؛ کسی تا آخر هوایم را دارد. رَبّ؛ یعنی پرورش دهنده یعنی چیزی را از اولِ اول، مثل یک دانه ی کوچک پرورش دهی، مراقبش باشی، آب و آفتابش را اندازه کنی... برایم ربوبیت کرده ای که حالا اینجایم! قبول دارم آفت زده ام و خیلی وقت است که گُل نمی دهم، اما خیالم راحت است که مراقبم هستی... گیرم چند روزی را آبم ندهی، بگذاری جایی پرت و دور از نور تا آفتم کشته شود..! گاهی روزهایم سخت میگذرند، خیلی سخت... اما به رَبّ که فکر می کنم خیالم راحت میشود.
متشکرم دوست خوبم