ای عزب! ناقص! بدبخت! بی عرضه! بی مسئولیت! پاشو برو زن بگیر. رفتم خواستگاری؛ دختر پرسید: « مدرک تحصیلی ات چیه »؟ گفتم:« دیپلم تمام »! گفت:« بی سواد! بی کلاس! ناقص العقل! بی شعور! پاشوب رو دانشگاه. رفتم چهار سال دانشگاه لیسانس گرفتم. برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ پدر دختر پرسید:« خدمت رفتی »؟ گفتم:« هنوز نه »؛ گفت:« نامرد! بزدل! ترسو! سوسول! بچه ننه! پاشو برو سربازی ». رفتم دو سال خدمت سربازی را انجام دادم. برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ مادر دختر پرسید:« شغلت چیه »؟ گفتم: « فعلا کار گیر نیاوردم »؛ گفت:« بی کار! بی عار! انگل اجتماع! تن لش! علاف! پاشو برو سر کار ». رفتم کار پیدا کنم؛ گفتند: « سابقه کار می خواهیم »؛ رفتم سابقه کار جور کنم؛ گفتند:« باید کار کرده باشی تا سابقه کار بدهیم ». دوباره رفتم کار کنم؛ گفتند: « باید سابقه کار داشته باشی تا کار بدهیم». برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ گفتم: « رفتم کار کنم گفتند سابقه کار، رفتم سابقه کار جور کنم گفتند باید کار کرده باشی ». گفتند:« برو جایی که سابقه کار نخواهد ». رفتم جایی که سابقه کار نخواستند. گفتند:« باید متاهل باشی ». برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ گفتم:« رفتم جایی که سابقه کار نخواستند گفتند باید متاهل باشی ». گفتند:« باید کار داشته باشی تا بگذاریم متاهل شوی ». رفتم؛ گفتم:«باید کار داشته باشم تا متاهل بشوم». گفتند:« باید متاهل باشی تا به تو کار بدهیم »!!!
مرد فقیرى بود که همسرش کره درست می کرد و کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى در می آورد. مرد آنها را به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل، مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است. مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم و یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار مى دهیم!!
یقین داشته باش که:به اندازه خودت برای تو اندازه مىگیریم
منطقه عمومی خرمشهر (شلمچه) دیماه 1365. «قاسم عیوضی»، «جعفر لشکری» را که در عملیات کربلای 5 مجروح شده بود بر دوش خود به اورژانس رساند اما در بازگشت بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
عکاس: محمود بدرفر
وقتی خودت را باور کنی
و روحت را الهی و گرانمایه ببینی,
خود به خود موجودی می شوی
که می تواند معجزه بیافریند...
مردی با دوچرخه به خط مرزی می رسد.او دو کیسه بزرگ همراه خود دارد.
بعضی وقت ها موضوعات فرعی ما را
به کلی از موضوعات اصلی غافل می کند.
مراقب باش
وقتی سوار بر تاب زندگی شدی،
دست روزگار هلت می ده
ولی قرار نیست تو بیفتی
اگر بیتاب نباشی و خودت را به آسمان گره زده باشی
اوج می گیری
به همین سادگی!
روز | تعداد تعطیلی | مناسبتها |
شنبه | 3 | عید نوروز / شهادت حضرت علی علیه السلام / اربعین حسینی |
1شنبه | 3 | عید نوروز / عید سعید قربان / رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله و شهادت امام حسن مجتی علیه السلام |
2شنبه | 3 | عید نوروز / عید سعید غدیر خم / تاسوعای حسینی |
3شنبه | 6 | روز جمهوری اسلامی ایران / ولادت امام علی علیه السلام / عید مبعث / عید سعید فطر / عاشورای حسینی / شهادت امام رضا علیه السلام |
4شنبه | 4 | روز طبیعت / رحلت امام خمینی (ره) / عید سعید فطر / پیروزی انقلاب اسلامی ایران |
5شنبه | 2 | شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها / قیام خونین 15 خرداد |
جمعه | 51 | عید نوروز / ولادت حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه / شهادت امام جعفر صادق علیه السلام / میلاد پیامبر و امام جعفر صادق علیهم السلام / ملی شدن صنعت نفت |
* لحظه تحویل سال 1393 بر اساس اعلام رسمی مرکز تقویم موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران در ساعت 20 و 27 دقیقه و 7 ثانیه روز پنجشنبه 29 اسفند 1392 هجری شمسی، مطابق 18 جمادیالاولی 1435 هجری قمری و 20 مارس 2014 میلادی تعیین شده است.
* کل تعطیلات رسمی امسال به اضافه روزهای جمعه برابر است با 72 روز تعطیلی. (تقریبا 20 درصد کل سال)
* به جز ماه فروردین که 11 روز آن تعطیل است، ماه خرداد و آبان با 7 تعطیلی، تعطیل ترین ماه های سال هستند.
داستانی از پائلو کوئیلو
فولکلور آلمانی ها چنین بیان می کند : مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده . شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد برای همین تمام روز او را زیر نظر گرفت. متوجه شد که همسایه اش در دزدی مهارت دارد ، مثل یک دزد راه می رود ، مثل دزدی که می خواهد چیزی را پنهان کند ، پچ پچ می کند ،آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد ، لباسش را عوض کند ، نزد قاضی برود و شکایت کند! اما همین که وارد خانه شد ، تبرش را پیدا کرد! زنش آن را جابه جا کرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود ، حرف می زند ، و رفتار می کند . همیشه این نکته را به یاد داشته باشید که ما انسانها در هر موقعیتی معمولا آن چیزی را می بینیم که دوست داریم ببینیم!
هرکه عقل را فنای نفس سازد،
هرچه را ساخته می بازد.
هرکه نفس را مطیع عقل سازد،
روزگار آهنگ سعادتش را می نوازد.