ابوسعید را گفتند: کسى را مى شناسیم که
مقام او آن چنان است که بر روى آب راه مى رود.
شیخ گفت: کار دشوارى نیست؛
پرندگانى نیز باشند که بر روى آب پا مى نهند و راه مى روند.
گفتند: فلانی در هوا مى پرد.
گفت: مگسى نیز در هوا بپرد.
گفتند: فلانی در یک لحظه، از شهرى به شهرى مى رود.
گفت: شیطان نیز در یک دم ، از شرق عالم به مغرب آن مى رود.
این چنین چیزها ،چندان مهم و قیمتى نیست.
مرد آن باشد که در میان خلق نشیند و برخیزد و بخُسبد
و با مردم داد و ستد کند و با آنان در آمیزد و یک لحظه از خداى غافل نباشد.

به قاضی دادگاه نامه زده بود که:
"شنیدم وقتی به مأموریت میروی ساک خود را به همراهت میدهی.
این نشانه تکبر است که حاضری دیگران را خفیف کنی."
قاضی رو توبیخ کرده بود.
حساس بود، مخصوصاً به رفتار قضات...
"کتاب صد دقیقه تا بهشت"
شهید بهشتی
...این نشانه تکبر است که حاضری دیگران را خفیف کنی.
ایمان یعنی نگران نبودن !
دوست عزیز،ممنون از حضور گرمتون