روایتی خواندنی از دلاورمردان لشکر 25 کربلا در دوران دفاع مقدس
سه برادر که در فاصله چهل روز به شهادت رسیدند
(قسمت اول)
آنچه که در زیر میآید ماجرای عجیب شهادت این سه برادر اهل ساری است که در فاصله ی چهل روز و به ترتیب سن، خون مبارکشان در راه حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی جاری شده است.
روایت شهادت آنها، توسط جانباز سرفراز شهرمان ساری "علیرضا علیپور" از هم رزمان این شهیدان بیان شده و توسط نویسنده ی دفاع مقدس، برادر جانباز "غلامعلی نسائی" به رشته تحریر درآمده است که متن کامل آن در ادامه میآید.
برادر جانباز علی رضا علی پور: عملیات «والفجر هشت» را پشت سرگذاشته، پس از استراحتی کوتاه، دوباره به منطقه بازگشتهایم، جاده فاو - بصره، حوالی کارخانه نمک، در عملیات «والفجر هشت» تا جاده شنی پیشروی کرده، اکنون اینجا برای دشمن بسیار ارزشمند و حیاتی است. نفوذ دشمن از این منطقه، میتواند کار فاو را یکسره کند.
این محور استراتژیک را به نیروهای «گردان مسلم بن عقیل(ع)» جمعی لشکر 25کربلا سپرده اند.
خط پدافند، بصورت مثلثی شکل، مقابل آن راه باریکی است، سمت مثلثی دیگر که ارتش بعث عراق، در آن محور پدافند هجومی دارد. این راه کوتاه و استراتژیک، معروف به «جاده شنی» است. به فاصله حدود یک کیلومتر، دشمن دو سوی این جاده شنی را آب بسته است. عرض جاده باریک، تنها یک خودرو جیب میتواند از آن عبور کند، جاده از کشته پشته است، دشمن بارها از این جاده بصورت گلهای هجوم آورده، به خاطر مقاومت سنگین بچهها، زمین گیر شده، هرچه تلفات داشته، همه کشتهها را جاگذاشته و فرار میکند.
ابتدای جاده در حدود سیصد متر چند نقطه کمین کاشتهایم، ادامه جاده در دست دشمن است و هر چند متر، روی جاده یک کمین زدهاند.
فاصله کمین ما با کمینهای روی جاده شنی دشمن، حدود 150 متر است.
علی محسن پور معاون گردان مسلم ابن عقیل(ع) تصمیم میگیرد به همراه تعدادی از بچهها خط را تثبیت کند، به نوعی یک عملیات استشهادی است، تا کار را به پایان برساند.
محسن پور به همراه حسن سعد نزد فرمانده وقت گردان مسلم ابن عقیل(ع) علی اکبرنژاد میرود، تا برای عملیاتی سنگین و استشهادی اجازه بگیرند.
علی اکبر نژاد موافقت نمیکند. محسنپور میگوید: خط باید تثبیت شود، جاده شنی باید صاف شود، خطرساز است این وضع سردرگم، فاو را بطور جدی به خطر میاندازد. این خط، علی آقا، لنگ در هواست، ما هم که بزودی باید این خط را تحویل بدهیم، برگردیم عقب. بگذارید کاری کرده باشیم در این محور حساس «کارستان»! اگر خدای نکرده دشمن این خط ثبیت نشده را، به نفع خودشان تثبیت کنند، میدانی که فاو را از دست میدهیم.
اکبرنژاد بهانه آورد و میگوید: همه نیروها از ساری هستن؟! این همه شهید یکجا، همه شهر را بهم میریزد، نخیر، من نمیتوانم اجازه بدهم...