ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
او از غرق شدن می ترسید!
برای همین هیچ وقت شنا نمی کرد...
سوار قایق نمی شد...
و به آبگیری پا نمی گذاشت!
شب و روز در خانه می نشست
در را به روی خود قفل می کرد
به پنجره ها میخ می کوبید
و از ترس اینکه موجی سر برسد مثل بید می لرزید و اشک می ریخت!
عاقبت آنقدر گریه کرد
که اتاق پر شد از اشک!
و او را در خود غرق کرد...
"شل سیلور استاین"
مهربانیها سلام..
از قدیم گفتن از هر چی بترسی سرت میاد.پس بهتره به جای فرار بر ترسمون غلبه کنیم
سلام لیلا جان
در وبلاگ مهربانی ها لینک شدید