ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
همگی به صف ایستاده بودند تا از آنها پرسیده شود؛ نوبت به او رسید: "دوست داری روی زمین چه کاره باشی؟" گفت: می خواهم به دیگران یاد بدهم، پس پذیرفته شد! چشمانش را بست، دید به شکل درختی در یک جنگل بزرگ درآمده است. باخودگفت: حتما اشتباهی رخ داده است! من که این را نخواسته بودم؟!...
سالها گذشت تا اینکه روزی داغ تبر را روی کمر خود احساس کرد، با خود گفت: این چنین عمر من به پایان رسید و من بهره ی خود را از زندگی نگرفتم! با فریادی غم بار سقوط کرد و با صدایی غریب که از روی تنش بلند میشد به هوش آمد!
حالا تخته سیاهی بر دیوار کلاس شده بود!
سلام
پیشکش میکنم "عشق " و "رفاقت" و "مهربانی" را به همه کسانی که ، از دل شکستن بیزارند و در تمنای آنند که دلی را بدست آورند ..
آنانکه می خواهند در زندگی ، پل باشند نه دیوار آنانکه همیشه یکرنگند ، نه هزار رنگ
آنانکه در سختیها ، یار و نگرانت هستند نه بی خیالت
آنانکه با خود رحمت می آورند ، نه زحمت
پس روز و روزگارتان سرشار و آکنده ، از "عشق" و "رفاقت" و "مهربانی" باد...
موفق و سلامت باشید.
سلام مهربان دوست!
ممنونم از پیام پر انرژیتون
خیلی خیلی عالی
متشکرم