مهربانی ها

مهربانی ها

هر چیز در زندگی تکراری می شود! جز مهربانی!
مهربانی ها

مهربانی ها

هر چیز در زندگی تکراری می شود! جز مهربانی!

عبادتهای خالصانه


فاطمه زهرا(س):

کسی که عبادت های خالصانه خود را

به سوی خدا فرستد،

پروردگار بزرگ، برترین مصلحت را

به سویش فرو خواهد فرستاد.

روز بزرگداشت شهدا

مهربانی ها

سلام بر آنهایی که قامت راست کردند تا قامت ما خم نشود

سلام بر آنهایی که به نفس افتادند تا ما از نفس نیافتیم

سلام بر آنهایی که رفتند تا ما بمانیم

سلام بر مردان خدا

سلام بر شهدا ...!

دو گدا

دو گدا تو یه خیابون شهر رم کنار هم نشسته بودن. یکیشون یه صلیب گذاشته بود جلوش، اون یکی یه ستاره داوود...
مردم زیادی که از اونجا رد میشدن به هر دو نگاه میکردن ولی فقط تو کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول مینداختن.
یه کشیش که از اونجا رد میشد مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که پشت صلیبه پول میدن و هیچ کس به گدای پشت ستاره داوود چیزی نمیده.
رفت جلو و گفت: رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا یه کشور کاتولیکه، تازه اینجا مرکز مذهب کاتولیک هم هست.
پس مردم به تو که ستاره داوود گذاشتی جلوت پول نمیدن، به خصوص که درست نشستی بغل دست یه گدای دیگه که صلیب داره جلوش.
در واقع از روی لجبازی هم که باشه مردم به اون یکی پول میدن نه به تو.
گدای پشت ستاره داوود بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای پشت صلیب و گفت:

هی "موشه" نگاه کن کی اومده به برادران "گلدشتین" بازاریابی یاد بده؟!


(گلدشتین یه فامیلی معروف یهودیه)

شلمچه!

شلمچه کتاب است، خواندنی ترین کتاب حماسه.
شلمچه آسمان است،
سرشار از ستاره های سرخ.
شلمچه بهار است ،لبریز از گلهای محمدی.
شلمچه دریاست،
مواج از موج های عاشقی...

مرا ببخش...

خدایا!


بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم،

بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغاز کردم،

بابت لحظات شادی که به یادت نبودم ،

بابت هر گره که به دست تو باز شد و من به شانس

نسبتش دادم،

و

بابت هر گره ای که به دستم کور شد و مقصر تو را

دانستم و از تو روی گرداندم،

مرا ببخش...

مرا ببخش...

مراقب باشید...!

مراقب افرادی که همرنگ جماعت میشن باشید...!


عدد عجیب 15873

جالبه!

در مجموعه اعداد طبیعی، عدد ۱۵۸۷۳ عدد عجیبی است.

چون اگر آن را در هر عدد یک رقمی ( ۱ تا ۹ ) ضرب کنیم و سپس

حاصل را در عدد ۷ ضرب کنیم،

همه ارقام عدد حاصل، عبارت خواهد بود از عدد انتخابی.

برای مثال اگر این عدد را در ۴ ضرب کنیم، داریم: ۶۳۴۹۲ = ۴×۱۵۸۷۳

حال با ضرب این عدد بدست آمده در ۷ داریم: ۴۴۴۴۴۴ = ۷×۶۳۴۹۲

حال شما برای اعداد دیگری امتحان کنید...

تبسم بعد از گریه


هیچوقت نباید به اجبار خندید

گاهی باید تا نهایت آرامش گریه کرد

تبسم بعداز گریه ، از رنگین کمان بعداز باران هم زیباتر است . .

تست هوش

لطفا ابتدا سوالات را پاسخ دهید و سپس جواب ها رو ببینین...

خودتون رو هم گول نزنید...!

سوالات !!


مسئله 1 - فرض کنید راننده یک اتوبوس برقی هستید. در ایستگاه اول 6 نفر وارد اتوبوس می شوند، در ایستگاه دوم 3 نفر بیرون می روند و پنج نفر وارد می شوند. راننده چند سال دارد؟


مسئله 2 - پنج کلاغ روی درختی نشسته اند، 3 تا از آنها در شرف پرواز هستند. حال چه تعداد کلاغ روی درخت باقی می ماند؟


مسئله 3 - چه تعداد از هر نوع حیوان به داخل کشتی موسی برده شد؟


مسئله 4 - شیب یک طرفِ پشت بام شیروانی، شصت درجه است و طرف دیگر 30 درجه. اردکی روی این پشت بام تخم گذاشته که تخمش در کمتر از 2 ثانیه به زمین می رسد. تخم مرغ از کدام سمت پرت شده است؟


مسئله 5 - هواپیمایی از ایران به سمت ترکیه در حرکت است و در مرز این دو سقوط می کند، بازمانده ها را کجا دفن می کنند؟


مسئله 6 - من دو سکه به شما می دهم که مجموعش 30 تومان می شود. اما یکی از آنها نباید 25 تومانی باشد. چطور ؟

و اما جواب:

جواب مسئله 1 - راننده اتوبوس را فرض کرده اید خودتان باشید پس "راننده هم سن شما" باید باشد.

جواب مسئله 2 - همه کلاغ ها، چون آنها فقط "در شرف پرواز" هستند و هنوز از روی درخت بلند نشده اند! ( اگر جواب شما 2=3-5 بوده بدانید دوباره محاسبات جلوی تفکرتان را گرفته است)

جواب مسئله 3 - هیچ. آن نوح بود که حیوانات را به کشتی برد و نه موسی! ( "چه تعداد" جلوی فکر کردن شما را گرفته است)

جواب مسئله 4 - سوال اشتباه است. چون وقتی از اردک استفاده شده دیگر نباید از کلمه تخم "مرغ" استفاده شود!

جواب مسئله 5 - آنها بازمانده ها هستند پس جان سالم بدر برده اند! (شما به وسیله کلمه "دفن کردن" به اشتباه افتادید)

جواب مسئله 6 - یک 25 تومانی و یک 5 تومانی. به یاد بیاورید (فقط یکی از آنها) نباید 25 تومانی باشد و همین طور هم هست. یکی از آنها 25 تومانی نیست! (شما با عبارت "یکی از آنها نباید" به اشتباه افتادید)


ریشه ی بسیاری از اختلاف نظرها

هر کس درک خود را از یک موضوع
از جایی که ایستاده است توصیف می کند!!

همونی که در را به رویم باز می کنه!

ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺻﺒﺢ ﻋﺮﻭﺳﯽ، ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍ به ﺭﻭﯼ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﻨﻨﺪ، ﺍﺑﺘﺪﺍ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﭘﺴﺮ ﺁﻣﺪﻧﺪ. ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﻗﺒﻞ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩند. ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺑﻌﺪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮ ﺁﻣﺪﻧﺪ. ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ. ﺍﺷﮏ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺯﻥ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ نتوانست خود را کنترل کند ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﮔﻔﺖ: ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻢ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍ به ﺭﻭﺷﻮﻥ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﻨﻢ. ﺷﻮﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑه ﺮﻭﯾﺸﺎﻥ ﮔﺸﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺖ.

ﺳﺎﻟﻬﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﺩ. ﭘﻨﺠﻤﯿﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﺷﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩ. ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪ، ﭘﺪﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺷﺎﺩﯼ ﮐﺮﺩ، ﭼﻨﺪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺭﺍ ﺳﺮ ﺑﺮﯾﺪ ﻭ ﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﻣﻔﺼﻠﯽ ﺩﺍﺩ. ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺘﻌﺠﺒﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﻋﻠﺖ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺷﺎﺩﯼ ﻭﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﺩﺍﺩﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﻣﺮﺩ ﺑﺴﺎﺩﮔﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ:   

چون ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻮنیه ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍ به رﻭﯾﻢ ﺑﺎﺯ می کنه!!!

!! "without "U

How can you "SM_LE" without "I"?

How can you be "F_NE" without "I"?

How can you "W_SH" without "I"?

How can you be "FR_END" without "I"?

"I" am very important.

but this "I" can never achieve "S_CCESS"  whithout "U"!!

اندر حکایت بهلول و انگور

روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟....

بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد! مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست! بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری نکردم! این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی، اما  سرت شکست تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی!!