مهربانی ها

مهربانی ها

هر چیز در زندگی تکراری می شود! جز مهربانی!
مهربانی ها

مهربانی ها

هر چیز در زندگی تکراری می شود! جز مهربانی!

سه برادر که در فاصله چهل روز به شهادت رسیدند(شهیدان عبوری/ساری)-قسمت چهارم

روایتی خواندنی از دلاورمردان لشکر 25 کربلا در دوران دفاع مقدس

سه برادر که در فاصله چهل روز به شهادت رسیدند.

(قسمت چهارم)

موضوع

برادر جانباز علی رضا علی پور: شب قبل مهران خواسته بود سرو صورتش را اصلاح کند، یک لنج داخل گل فرو رفته بود. شده بود متروکه و من هم چون پدرم آرایشگر بود، وردست‌اش، شده بودم یک نیمچه آرایشگر، خیلی مهارت نداشتم، یک قیچی و شانه، چفیه شده بود پیش بند و کله بچه‌ها را ناکار می‌کردم. گاهی هم خوشگل از آب و گل در می‌آمدند.

مهران و محمد علی، حجت و قاسم و حسن سعد را شب قبل، اصلاح‌شان کرده بودم، مهران خیلی شوخی می‌کرد، می‌خواستم پشت سر و دور گردنش را بگیرم که کج در می‌آمد، می‌خواستم صاف کنم، همین طور می‌رفت بالاتر آخرش دور سرش تا بالای بنا گوش صاف شده و صورتش را هم صاف کرده بودم که ماسک شیمیائی بزند. مهران می‌خندید و می‌گفت: مگه می‌خواهی جاده ی شنی صاف کنی پسرِ علیپور، یک جوری خاص و ترسناک شده بود.

نگهبان قیافه عجیب و غریب مهران را که دید، نفهمید، این بعثی است، آمریکائی است، سرباز آلمانی است، بیچاره فکر کرد از بازرس‌های خاص حزب بعث است. دلش ریخت و داشت از ترس سکته را می‌زد.

مهران انگشت اشاره به سوی عراقی کشید، با غیظ و غلیظ گفت: لاتحرک!

بعد یک صدایی عجیب از گلویش خارج کرد، دست اش را شبیه کارد، زیر گلوی خودش کشید، بهش فهماند تکان بخوری«پخ پخ» خیلی ترسناک، باز دوباره تکرار کرد «لاتحرک» بعد محکم یقه هر دو را گرفت و از جا بلندشان کرد، حسن هم پشت سرش «اربع سلاحک!» هردو بدون کوچکترین مقاومت اسلحه را انداختند.

به قول ما ساروی‌ها «گَتِ آغوزهِ بی دِله»(گردوی بزرگ بی مغز) با آن هیکل غولش تو دست مهران شروع به لرزیدن کرد.

مثل دو گربه بیجان، حسن و مهران این دو هیولا را کَت بسته کشان کشان آوردن، تحویل دو تا دیگر از بچه‌ها دادن که به عقب ببرند.

حدود ساعت سه و نیم نیمه شب به سه راهی می‌رسیم، شب است و تاریکی و هوای سرد،... منتظر بچه‌های لشکر عاشوراییم که به ما الحاق شوند، دست بدهیم و حمله را آغاز کنیم.

نفس‌ها را در سینه حبس و لحظه شماری می‌کنیم، دقیقه‌ها سنگین و بی رمق می‌گذرند. خسته از انتظار، سرمان را روی زمین می‌گذاریم، لحظه‌ای چرت می‌زنیم. یک دقیقه خواب، یک دقیقه بیدار، از نیروهای کمکی هیچ خبری نیست. از گردان مسلم خبری نمی‌شود. لشکر عاشورا نیامد و صبح شد. نماز صبح را وسط سه راهی می‌خوانیم، هر یک از بچه‌ها آخرین لحظه‌های عمرشان را سپری می‌کنند، دیگر هوا رو به روشنایی رفت، منتظر درگیری سنگین هستیم. هوا روشن شد، بسم الله الرحمن الرحیم، نگهبان شیفت روز تلوتلوخوران و خواب آلوده با کلاشینکف روی شانه‌اش می‌آید که با نگهبان‌های شیفت شب، که همه، مهمان ما هستند تعویض بشوند. کمین دشمن پشت سرم، نگهبان می‌رسد و درگیر می‌شویم.

عراقی‌ها مثل مور و ملخ می‌ریزند، آتش بازی شروع شد، ما چند نفر،آنها یک تیپ، میان آتش سنگین دشمن گم می‌شویم. درگیری سنگین می‌شود. من جلوی ستون، آرپیچی می‌زنم، گلوله پشت گلوله می‌آید، بچه‌ها آرام عقب نشینی تاکتیکی را آغاز می‌کنند.

محسن پور صدا می‌زنه که برگرد، محمدعلی عبوری پشت سرم، سه نگهبان که ابتدا آمده بودند بیست متری من و جان پناه گرفته‌ بودند، به شدت تیراندازی می‌کنند. یا علی می‌گویم و یامهدی ادرکنی، آخرین آرپیچی را به سمت آنها شلیک می‌کنم، می‌نشینم روی زمین، هر سه در دم به درک واصل می‌شوند...

ادامه دارد...

→ بعدی                    قبلی ←

نظرات 1 + ارسال نظر
گل نرگس چهارشنبه 3 اردیبهشت 1393 ساعت 10:58 http://golenargesi.blogsky.com/

شهادت شهد شیرین رضای حق است.
شهادت عبارت تمام وکمال اعتماد واعتقادبه خداست.
شهادت تکامل وجودی روح پرخروش و جوشش ،ولی در عین حال مطمئن و آرام شهید است.
شهادت ارث بزرگ اولیـاء خداست.
شهادت نهایت یک حماسه و ایثار است.
شهادت غایت آرزوی رزمندگان راه خداست.
شهادت فریاد رسای اسلام بر ظلم ظالمان است.
شهادت مایة عزت مسلمین است و شهید احیاء کنندة این معناست.
شهادت بهای زحمات ومشقات شهید است.
شهادت قد بلند کردن ،استواری و شکست ناپذیر است .
شهادت قتل در راه خداست.
شهادت مردن نیست بلکه حیاتی دوباره است.
شهادت بانک رحیل تشنگان وصل بخداست و شهیدواصل به این معناست.
شهادت بشارت نابودی ظالمان و ستمگران است.
شهادت پیام آور عزت وفتح است.
شهادت اتمام حجت با کافران و ملحدان است .
شهادت فیض عظما و فضلی از جانب خداست.
شهادت وسیلة رسیدن به قرب حق تعالی و وعدة تخلف ناپذیر سبحانه تعالی است.

دوست خوبم ، ممنون از مطلبتون

خدایا دستم به آسمانت نمی رسد
اما تو که دستت به زمین می رسد
دوستانم را تا عرش کبریایی خود بلند کن!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد