مهربانی ها

مهربانی ها

هر چیز در زندگی تکراری می شود! جز مهربانی!
مهربانی ها

مهربانی ها

هر چیز در زندگی تکراری می شود! جز مهربانی!

دعا

وقتی دعا میکنی،
دعای تو از این جهان خارج میشود و به جایی میرود که هیچ زمانی نیست.
دعایت به قبل از پیدایش عالم میرود.
دعایت به آنجا که دارند تقدیرت را مینویسند میرود.
و تقدیر نویس مهربان عالم تقدیرت را با توجه به دعایت مینویسد.
و مولانا چه زیبا میگه:
گر در طلب گوهر کانی، کانی
گر در هوس لقمه نانی، نانی
این نکتهء رمز اگر بدانی، دانی
هر چیز که در جستن آنی، آنی...
"الهی قمشه ای"

دروغ نشنیده

نقاشی دو زن حال حرف زدندو زن با هم حرف می‌زدند. ناگهان یکی از آن دو که بی‌وقفه حرف می‌زد و تقریباً اجازه حرف زدن به دیگری نمی‌داد، گفت: «و حالا باید برات بگم که دیروز چه چیزایی از دهان همسایه‌ات درباره تو شنیدم...»
دوستش گفت: «این دروغ است!»
زن پرحرف تعجب کرد و با ناراحتی گفت: «وا، من که هنوز چیزی نگفتم، چطور ادعا می‌کنی که من دروغ می‌گم؟!»
دوستش جواب داد: «من اصلاً نمی‌تونم فکر کنم تو چیزی شنیده باشی، برای اینکه به هیچ کس اجازه حرف زدن نمی‌دهی.»


سرنوشت

اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّیَ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم

«سوره رعد، آیه11»

خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغیییر نمی دهد

مگر آنکه آنان خود را تغییر دهند.

پیله ی تنهایی

چه کسی می داند

که تو در پیله ی تنهایی خود، تنهــــایی؟

چه کسی می داند

که تو در حسرت یک روزنه در فردایــی؟

پیله ات را بگشا،

تو به اندازه ی پروانه شدن زیبایــی!!

کلید گم شده

روزی ملانصرالدین را دیدند که بیرون از خانه خود دنبال چیزی می گردد.
از او پرسیدند: ملا، دنبال چه چیز می گردی؟
ملا گفت: دنبال کلیدم.
پرسیدند: کلیدت را کجا گم کردی؟
ملا گفت: درون خانه.
گفتند: پس چرا اینجا دنبال آن می گردی؟
ملا پاسخ داد: چون داخل خانه تاریک و اما اینجا روشن است...‼️
ما هم در بیرون به جستجوی خود بر آمده ایم، اما تا زمانی که به درون وجودمان بازنگردیم، نمی توانیم خود را بیابیم.
پس به درون خود بنگریم، یعنی همان جایی که تاریک است.
کلید گم شده در درون است.

خدایا دوستت دارم

خدایا

نگاهم رو به سمتِ تو ::: شبم آیینه ی ماهه
دارم نزدیکتر میشم 
:::
یکم تا آسمون راهه

به دستای نیازِ من ::: نگاهی کن ازون بالا
من این آرامشه محضو 
:::
به تو مدیونم این روزا  

تو دیدی من خطا کردم ::: دلم گُم شد دعا کردم
کمک کن تا نفس مونده
 :::
به آغوشِ تو برگردم

تو حتی از خودم بهتر ::: غریبی هامو میشناسی
نمیخوام چترِ دنیارو
 :::
که تو بارونِ احساسی

خدایا دوستت دارم ::: واسه هرچی که بخشیدی
همیشه این تو هستی که
 :::
ازم حالم رو پرسیدی

بازم چشمامو می بندم ::: که خوبی هاتو بشمارم
نمیتونم! فقط میگم
 ::: خدایا دوستت دارم

شاعر: طهمورث پور شیر محمد

انتقادات منفی

در یکی از بازی‌های بسیار مهم، گلف‌باز مشهور "بن هوگن" خود را برای زدن یک ضربه‌ی حساس به توپ در جهت هدف آماده می‌کرد.
در آن لحظه صدای دلخراش سوت قطاری از دور به گوش می‌رسید.
بعد از این‌که هوگن، گوی را به هدف راند، از او پرسیدند:
"آیا صدای سوت قطار حواس شما را پرت نکرد؟"

هوگن با تعجب پاسخ داد: کدام صدای سوت قطار...!!؟؟
زندگی مثل بازی گلف است. تمرکز روی هدف و عدم توجه به هر چیز که ما را به هم می‌ریزد، لازمه‌ی برنده شدن است.
و یکی از بزرگترین عواملی که تمرکز انسان‌ها را در بازی گلف زندگی به‌هم می‌ریزد، صدای سوت قطار انتقادات منفی دیگران است. هرگز اجازه ندهید حرف‌های منتقدان حسود، شما را تحت تاثیر قرار دهد، به صورتی که کنترل‌تان را از دست بدهید.

روز نیروی هوایی گرامی باد

در روز نوزدهم بهمن 1357، نظامیان متعهد نیروی هوایی با حضور در اقامتگاه رهبر بزرگ انقلاب اسلامی در مدرسه رفاه و بیعت با آن حضرت، سندی از افتخار، حماسه، رشادت و ایمان را در برگ‏های زرین تاریخ انقلاب اسلامی به ثبت رسانیدند.

نقش ارزنده همبستگی باشکوه ارتش و خصوصاً نیروی هوایی در اضمحلال و شکست رژیم، نشان دهنده شعور ایمانی و انقلابی این عزیزان فداکار و عشق ورزیدن به آرمان‏های مقدس و آزادی‏خواهانه ملت در این سرزمین بود که موجب شد تا علی‏رغم فشارها و اختناق شدید آن روز، این عزیزان، گام در میدان مبارزه با ظلم و جور نظام پهلوی برداشته و یک صدا با ملت دلاور در 19 بهمن 1357، حماسه پرشکوه این بیعت را در صفحات تاریخ انقلاب اسلامی ثبت نمایند.

السّلام علیک یا ابا صالح المهدی

اى کاش که انتظــــــار معنى می شـــــد

بى تابى جویبار معنى می شد

وقتى که سحـــــر شکوفه صبح دمیـــد

با آمـــدنت بهـــار معنى می شــــد

یا ابا صالح المهدی (عج)

دیـدن طلـعت دلـدار، بصیـــرت خـواهـــد

عاشقـان صاحب چشـم دگــری باید بود

بایـد از خود گـذری راه عبـــورش گیــری

چله ای ذکر فـرج بهـــر ظهــورش گیـری

امید

یک نگاهی به شمعدانی کنار پنجره ات بینداز

         ببین چگونه زمانی که برگی

                   زرد و پژمرده از ساقه جدا می شود،

                             باز جوانه ی امیدی دیگر سر می زند!

                                      و باز غنچه ای و باز شکوفاییِ گلی...

                                                و باز امید

                                                         و باز امید

                                                                    و باز امید...

سم کُشنده

دختری ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت ولی هرگز نمی توانست با مادرشوهرش کنار بیاید و هر روز با هم جرو بحث می کردند. عاقبت یک روز دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد تا سمی به او بدهد تا بتواند مادرشوهرش را بکشد! داروساز گفت اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادر شوهرش کشته شود، همه به او شک خواهند برد، پس معجونی به دختر داد و گفت که هر روز مقداری از آن را در غذای مادر شوهر بریزد تا سم معجون کم کم در او اثر کند و او را بکشد و توصیه کرد تا در این مدت با مادر شوهر مدارا کند تا کسی به او شک نکند. دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت و هر روز مقـداری از آن را در غـذای مادر شوهـر می ریخت و با مهربانی به او می داد.
هفته ها گذشت و با مهر و محبتِ عروس، اخلاقِ مادر شوهر هم بهتر و بهتر شد تا آنجا که یک روز دختر نزد داروساز رفت و به او گفت: آقای دکتر عزیز، دیگر از مادر شوهرم متنفر نیستم. حالا او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمی خواهد که بمیرد، خواهش می کنم داروی دیگری به من بدهید تا سم را از بدنش خارج کند. داروساز لبخندی زد و گفت: دخترم، نگران نباش. آن معجونی که به تو دادم سم نبود بلکه سم در ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادر شوهرت از بین رفته است.

سوره یس به قلب قرآن معروف است

قلب قرآن به سورة یس اطلاق می شود، زیرا پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می فرماید: برای هر چیزی قلبی است و قلب قرآن سوره یس است.[1]

در توضیح علت اطلاق قلب قرآن بودن بر سوره یس، ‌باید گفت که قلب برای هر موجود زنده نقش اساسی و بنیادی را ایفا می کند به گونه ای که بدون داشتن قلب، آن موجود زنده نمی تواند به حیات خود ادامه دهد، طبق روایت یاد شده، اگر قرآن کریم را به یک موجود تشبیه کنیم، سوره مبارک یس قلب آن خواهد بود، این امر نشان می دهد که در این سوره به مهم ترین و اساسی ترین مسایل اسلام که شامل اصول اعتقادات اسلام مثل توحید، نبوت، معاد و خالقیت می شود، اشاره شده است به همین خاطر این سوره قلب قرآن نام گرفته است.

محتوی سوره یس
1- رسالت پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ : سوره یس نخست سخن از رسالت پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و قرآن مجید و هدف از نزول آن و پیروان آن به میان می آورد؛[2]
2- رسالت انبیای الهی: سپس در بخش دیگری رسالت سه نفر از پیامبران الهی و چگونگی دعوت آنها به توحید و مبارزه آنان با شرک را مطرح می کند؛[3]
3- توحیدو نشانه های دلالت کننده برآن: در بخش دیگری که از آیة 33 به بعد شروع می شود به نکات جالب توحیدی و نشانه های عظمت خداوند می پردازد؛[4]
4- معاد: در قسمت دیگر این سوره موضوعات مربوط به معاد و دلائل گوناگون حشر و نشر، سؤال و جواب در قیامت، پایان جهان و بهشت و جهنم سخن می گوید؛ که به نکات تکان دهنده در این باره اشاره می کند؛[5]
5- موضوعات مختلف: در پایان سوره، صحنه های مختلفی از آفرینش، زندگی، مرگ، انذار و بشارت را مطرح می کند و به انسان ها هشدارهای جدی می دهد.[6]
=======================

پی نوشت ها:
[1] طبرسی، مجمع البیان، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1379 هـ، ج 5، ص 195.
[2] یس / 12 – 1.
[3] یس / 27 - 13.
[4] یس / 49 – 33.
[5] یس / 67 – 50؛ 82- 78.
[6] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دهم، 1371، ج 18، ص 307.

یا صاحب الزمان (عج)

ای بــرترین افق برای پرواز پــرندگان آرزو

ای تجلّی آبی ترین آسمان امید

ای منتهای بـرترین خیال هستی

ای آرمان همه چشـــم انتــظاران

دنیـا نیازمنــــــد ظهــــــــور تــــــوست...

مرد مقدس

شیطانی به شیطان دیگر گفت: آن مرد مقدس متواضع رانگاه کن که در جاده راه می رود. دراین فکرم که به سراغش بروم و روحش را در اختیار بگیرم... رفیقش گفت: به حرفت گوش نمی دهد…تنها به چیزهای مقدس می اندیشد. اما شیطان دیگر، بدون توجه به این حرف خود را به شکل ملک مقرب جبرئیل دراورد و در برابر مرد ظاهر شد.گفت آمده ام به تو کمک کنم. مرد مقدس گفت: باید من را با شخص دیگری اشتباه گرفته باشی... من در زندگی ام کاری نکرده ام که سزاوار توجه یک فرشته باشم. و به راه خود ادامه داد، بی آنکه هرگز بداند از چه چیزی گریخته است...

خدایا!

خدایا!
ما را چون سبزه ها فروتن ساز؛
چون گلها ساده؛
چون نسیم، روح بخش
و چون افتاب، فراگیر
و گل های زیبای عشق را در دلمان شکوفا ساز
و مهربانی را...

مرد خسیس (طنز)

روزی مرد خسیسی که تمام عمرش را صرف مال اندوزی کرده بود و پول و داریی زیادی جمع کرده بود، قبل از مرگ به زنش گفت: من می خواهم تمامی اموالم را به آن دنیا ببرم. او از زنش قول گرفت که تمامی پول هایش را به همراهش در تابوت دفن کند. زن نیز قول داد که چنین کند.چند روز بعد مرد خسیس دار فانی را واداع کرد.
وقتی ماموران کفن و دفن مراسم مخصوص را بجا آوردند...
و می خواستند تابوت مرد را ببندند و ان را در قبر بگذارند،ناگهان همسرش گفت: صبر کنید. من باید به وصیت شوهرم عمل کنم. بگذارید من این صندوق را هم در تابوتش بگذارم. دوستان آن مرحوم که از کار همسرش متعجب شده بودند به او گفتند آیا واقعا حماقت کردی و به وصیت آن مرحوم عمل کردی؟ زن گفت: من نمی توانستم بر خلاف قولم عمل کنم. همسرم از من خواسته بود که تمامی دارایی اش را در تابوتش قرار دهم و من نیز چنین کردم. البته من تمامی دارایی هایش را جمع کردم و وجه آن را در حساب بانکی خودم ذخیره کردم. در مقابل چکی به همان مبلغ در وجه شوهرم نوشتم و آن را در تابوتش گذاشتم، تا اگر توانست آن را وصول کرده و تمامی مبلغ آن را خرج کند!!!