کجاییــــــــد ای شهیــــــدان خدایی
بلاجویان دشت کـــــــــــربلایی
کجاییــــد ای سبک بالان عاشــــــــق
پــــــرنده تر ز مـــــرغان هوایی
دههی فجر، تجلّی شکوهمند حماسه و سرافرازی ملتی است
که در عصر اسارت انسان و در روزگار قحطی انسانیت،
صفحهای زرین در تاریخ حیات طیبه آدمی گشود
و صدای خداخواهی، معنویت، آزادی، استقلال و اسلام خواهی را
در گوش جان جهانیان طنین انداز کرد.
سلام بر آنهایی که از همه چیز گذشتند تا ما به همه چیز برسیم...
سلام بر آنهایی که قامت راست کردند تا قامت ما خم نشود...
سلام بر آنهایی که به نفس افتادند تا ما نفس بکشیم...
سلام بر آنهایی که معنی واقعی عشق را درک کردند...
سلام بر آنهایی که رفتند تا ما بمانیم...
سلام بر مردان خدا...
سلام بر شهدا
آن روز، پرنده آهنین، حامل فرشته ای بود که
بر فرودگاه چشمان منتظرانش می نشست و
جاده ها، شاخه شاخه گل در مسیرش می ریختند
تا باغبان بازگشته از سفر را استقبال کنند.
گل ها، اشاره ای سرخ بود برای رسیدن او به بهشت زهرا؛
آنجا که جوانان عاشق، قطعه به قطعه عشق خود را
با نام و تاریخ شهادت، بر مزار پاکشان امضا کرده بودند.
... و سرانجام، روح خدا بر بلندای سخن خویش،
اشتیاق دیدار را به اوج تماشا رساند.
آن روز، زنگ اول مدرسه ای بود که استاد عشق
با درس «اللّه اکبر»، تمام مسیر را خلاصه می کرد.
عمـــریست که از حضــور او جا ماندیــــم
در غــربت ســــرد خویش تنها ماندیـم
او منتـظر است که تا ما برگـــردیـم
ماییــــم که در غیبت کبـــری ماندیـــــم!
یک مشرق نمایان شد دو خورشید جهان آرا
که رخت نور پوشاندند بر تن آسمان ها را
دو مرآت جمال حق دو دریای کمال حق
دو نور لایزال حق دو شمع جمع محفل ها
دو وجه الله ربانی دو سر الله سبحانی
دو رخسار سماواتی دو انسان خدا سیما
دو عیسی دم دو موسی ید دو حسن خالق سرمد
یکی صادق یکی احمد یکی عالی یکی اعلا
یکی بنیانگر مکتب یکی آرنده ی مذهب
یکی انوار را مشعل یکی اسرار را گویا
یکی از مکه انوار رخش تابید در عالم
یکی شد در مدینه آفتاب طلعتش پیدا
یکی نور نبوت را به دل ها تافت تا محشر
یکی نور ولایت را ز نو کرد از دمش احیا
رسد آوای قال الصادق و قال رسول الله
به گوش اهل عالم تا که این عالم بود بر پا
یکی جان گرامی در دو جسم پاک و پاکیزه
دو تن اما چو ذات یک تا هر دو بی همتا
«غلامرضا سازگار»
غم مخور، ایام هجران رو به پایان می رود
این خماری از سر ما می گساران می
رود
پرده را از روی ماه خویش، بالا می زند
غمزه را سر می دهد، غم از دل و جان
می رود
بلبل اندر شاخسار گل هویدا می شود
زاغ با صد شرمساری از گلستان می
رود
محفل از نور رخ او نورافشان می شود
هر چه غیر از ذکر یار، از یاد رندان
می رود
ابرها از نور خورشید رخش پنهان می شوند
پرده از رخسار آن سرو خرامان می
رود
وعده دیدار نزدیک است، یاران مژده باد
روز وصلش می رسد، ایام هجران می
رود
«حضرت امام خمینی (ره)»
May your Christmas be filled with special moment, warmth, peace and happiness, and wishing you all the joys of Christmas
شب اول ربیع الاول: این شب به نام «لیلة المبیت» مزین است، در این شب یک حادثه مهم تاریخى واقع شده است؛ در سال سیزدهم بعثت، رسول خدا (ص) از مکه به قصد هجرت به سوى مدینه، از شهر خارج شد و در «غار ثور» پنهان گردید و امیرمؤمنان حضرت على (ع) فداکارانه در بستر آن حضرت خوابید و مشرکان قریش که خانه رسول خدا (ص) را محاصره کرده بودند، به گمان آن که ایشان در بستر آرمیده است، تا صبح منتظر ماندند و چون صبحگاهان با شمشیرهاى برهنه به منزل آن حضرت هجوم بردند تا رسول اللّه (ص) را بکشند، حضرت على (ع) را دیدند که از آن بستر برخاست.
بنابراین آیه شریفه «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَئُوفٌ بِالْعِبادِ» (سوره بقره، آیه 207)
«بعضى از مردمِ (با ایمان و فداکار) جان خود را در برابر خشنودى خدا مى فروشند; و خداوند نسبت به بندگان مهربان است» در حق امیرالمومنین (ع) نازل شد.
سال هجرت رسول خدا (ص) مبدأ تاریخ مسلمانان است و تحولى عظیم در جهان اسلام روى داد.
چشمه های خروشان تو را می شناسند
موجهای پریشان تو را می شناسند
پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی
ریگهای بیابان تو را می شناسند
نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران تو را می شناسند
از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی
ای که امواج طوفان تو را می شناسند
اینک ای خوب، فصل غریبی سر آمد
چون تمام غریبان، تو را می شناسند
کاش من هم عبور تو را دیده بودم
کوچه های خراسان تو را می شناسند
«قیصر امین پور»
یوسف ترین غریبِ خدا ماهِ آسمان
از حالِ تو سراغ به جز چشمِ تر نداشت
ای حضرتِ صبور ترین، ای امام صلح
ایوبِ صبر طاقتِ صبر اینقدر نداشت
شهرِ مدینه بعدِ علی خود گواه بود
هرگز زمانه ای ز تو مظلوم تر نداشت
«علیرضا شریف»
عاشق که شدی خطا نباید بکنی
حتی به خودت جفا نباید بکنی
حالا که شدی چشم به راه مهدی (عج)
جز بر فرجش دعا نباید بکنی...
اللّهم عجّل لولیّک الفرج
بیــا که جهان، زیر هـر گام تـو
پُر از رویش سبـزهها میشود
دلِ آسمان، پُر زِ رنگین کــمان
زمین، غرق ذکر خدا میشود
شهادت پاداش این غیور مردانی بود که با جهاد علمی خود، چراغ علم و روشنایی را در سنگر دانشگاه پرفروغ نگه داشتند و در نهایت با اهدای خون خود، درخت انرژی هسته ای ایران را آبیاری کردند. شهادت بر این مردان آسمانی مبارک باد.