مهربانی ها

مهربانی ها

هر چیز در زندگی تکراری می شود! جز مهربانی!
مهربانی ها

مهربانی ها

هر چیز در زندگی تکراری می شود! جز مهربانی!

شهید زین الدین:

شهید زین الدین: بچه ها قدرِ این زمان و شرایطی که ما در اون قرار داریم رو بدونید.

همانطوری که الان ما غبطه می خوریم به حال شهدای صدر اسلام و شهدای کربلا

در آینده هم انسانهایی می آیند که به حال ما غبطه می خورند و

آرزو می کنند که ای کاش در زمان ما و در شرایط ما بودند.

آن مرد رفت...

آن مرد رفت و گفت:

« این راه رفتنی است؛

حتی بدون پا، حتی بدون سر

حتی بدون دست »

آن مرد رفت و گفت:

« در امتداد آن پیمانِ در الست؛

باید ز جان رهید، باید ز دل گسست»

آن مرد رفت و گفت:

« مولایمان حسین(ع)

چشم انتظار ماست؛

برخیز همسفر، فردا از آن ماست. »

شهید سید محمود قریشی

شهید سید محمود قریشی یکی از رهروان و پیشتازان راه امام حسین (ع) بود که در سال 1317 در یک خانواده مذهبی و متوسط در شهر ساری به دنیا آمد. شهید قریشی از همان دوران نوجوانی علاقه زیادی به جلسات مذهبی داشت و سعی می کرد به عناوین مختلف مستضعفان را یاری رساند و یکی از خصوصیات بارز اخلاقیش این بود که کمک به قشر محروم را بدون اطلاع دیگران و حتی خانواده اش انجام می داد. خواهر شهید می گوید: روزی محمود را دیدم که با دوچرخه به خانه آمده و فقط لباس زیر در تن داشت پدرم دلیلش را پرسید لباست کجاست، چرا با این وضع به خانه آمدی، سرش را پایین انداخت و گفت لباسم را به شخصی که وضع مالی خوبی نداشت بخشیدم.

شهید روز هشتم فروردین سال 61 بعد از مراجعت از مشهد مقدّس با معیت شهید تراب نژاد، برای اینکه آذوقه و دارو به آبادان ببرند راهی خوزستان شدند و دو روز بعد یعنی در روز دهم فروردین در جاده اهواز آبادان (دارخوین) مزدوران بعثی از خدا بی خبر به وسیله بمباران هوایی  بدن پاکش  را سوزاندند و او بدین ترتیب توانست به شهادت که بالاترین مرحله تکاملی انسان مؤمن در مکتب اسلام است، راه یابد. بَه که چه زیبا روزی، به دنیای فانی چشم گشود و چه زیبا روزی با افتخار از بند دنیای فانی به سوی منزل مقصود و بهشت موعود روانه گردید. روحش شاد

کجایید ای شهیدان خدایی

مپرس از دل خود: لاله‌ها چرا رفتند
که بوی کافری از این سؤال می‌آید
بیا و راست بـــــگو، چیست مذهبت؟ ای عشق!
که خون لاله به چشمت حلال می‌آید
به لحظه لحظه این روزهای سرخ قسم
که بوی سبزترین فصل سال می‌آید
قیصر امین پور

به یاد شهیدان گمنام

تو ای شهید گمنام!
تو عاشق ترین واصل به خدایی
و لایق ترین ها برای «گمنام نامی شدن»
تو فرزند گمنام بقیعی.
سوخته دلان؛ یاس های کبود زهرایی اند
که پرچم پرغرور عزتشان
بر قله بلند سعادت
افراشته است
نامتان در بی نامی دلها درخشان
شهرام جباری

خدا غیر از ما چه کسی را دارد؟

سردار شهید شیر سوار

استاد صمدی آملی: شهید حاجی شیرسوار خیلی با نشاط بود. او و شهید بلباسی هر دو از اهالی قائم شهر بودند. بلباسی همیشه گریان بود و او دائماً خندان. یکی در قبض و دیگری در بسط.

شهید بلباسی هی ناله می زد و می گفت: «فردای قیامت پیش حق متعال چه کنیم؟» حاجی شیرسوار می گفت: «خدا غیر از ما چه کسی را دارد؟»

سردار شهید بلباسی

شهدا را یاد کنیم

شهید مهدی زین الدین:

هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کردید.

آنها شما را نزد ابا عبدالله الحسین (ع) یاد می کنند.

یاد کنیم امام و شهدا را با ذکر یک صلـــوات:
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عجِّل فَرَجَهُم...

شهدا شرمنده ایم

تا نفس می زنیم همه، تا دمی که ما زنده ایم

یادمون نره از روی شهدا شرمنده ایم

توی قصه ی عاشقــی، همیشه بازنده ایم

فراموش نکنیم که از شهدا شرمنده ایم

مکه برای شما، فکه برای من!

مکه برای شما، فکه برای من!

بالی نمی خواهم،

این پوتین های کهنه هم

می توانند مرا به آسمان

ببرند....

31 خرداد سالروز شهادت دکتر چمران

خدایا! تو را شکر می کنم که باب شهادت را به روی بندگان خالصت گشوده ای تا هنگامی که همه راهها بسته است و هیچ راهی جز ذلت و خفت و نکبت باقی نمانده است می توان دست به این باب شهادت زد و پیروزمند و پر افتخار به وصل خدائی رسید .

نصیحت یک شهید به خودش!

فرازی از یادداشت روحانی شهید سید محمد رضوی جمالی

اهل ساری از لشکر 25 کربلا خطاب به خودش!

یادی از روحانی شهید سیدمحمد رضوی جمالی

سید! با تکیه بر خداوند، دنیا را مرکب خود کن و بر او سوار شو که جای ماندن نیست و مگذار که او بر تو سوار شود که سنگینی آن سرانجام، تو را از پای در خواهد آورد.

سید! تو غفلت می کنی، خدا با تو مدارا و بدان که گذشته ها گذشت و اکنون وقت را غنیمت شمار و قرب الهی را با طلب مغفرت پیشه کن که آینده بسیار دور است و شاید که هرگز به آن نرسی.

سید! در همه حال به فکر رفتن باش، چون خود نیامدی که خود باز گردی.

سید! دوستان آن عالم را باید از این دنیا برگزینی، پس با دوستان خدا انس و الفت پیشه کن تا زمان دستگیری دستت را بگیرند.

اشاره: شهید رضوی جمالی در هنگام خواندن دعای جوشن کبیر به شهادت رسید. یادش درس عبرتی است به من و شما...

کلید قفل شهادت

*گفتم کلید قفل شهادت شکسته است*

یا اندر این زمانه در باغ بسته است

خندید و گفت: ساده نباش ای قفس پرست

*در بسته نیست، بال و پر شما شکسته است*

به یاد شهدا باشیم...

شهادت نردبان آسمان خداست...

به یاد شهدا باشیم...

                  تا آسمانی شویم...

زندگی جانباز

نگاه ها همه بر روی پرده سینما بود

اکران فیلم شروع شد........

شروع فیلم سقف یک اتاق................

دو دقیقه بعد همچنان سقف اتاق.....................

سه ، چهار ، پنج................................................................

هشت دقیقه اول فیلم فقط سقف اتاق!...........................................

صدای همه در آمد.................

اغلب حاضران سینما رو ترک کردند

ناگهان دوربین حرکت کرد و آمد پایین......

و به جانباز قطع نخاع خوابیده روی تخت رسید

زیر نویس فیلم:

این تنها هشت دقیقه از زندگی جانباز بود که شما طاقت نداشتید..!!

حسین حسین شعار ماست، شهادت افتخار ماست

آنچه می خوانید روایتی است از سلوک عاشقانه سردار بی سر،

فرمانده گردان مسلم بن عقیل، لشکرخط شکن و خط نگهدار 25 کربلا،

شهید ذبیح الله عالی کردکلایی

(از روستای کردکلا بخش جویبار استان مازندران)

راوی: محمد علی بیاتی از همرزمان شهید

...شهید توسط بی سیم در حال صحبت کردن با فرماندهی قرارگاه عقبه بود و انگار به او سفارش می کردند که مواظب خودت باش و ایشان می گفت من و شهادت!جالب اینجاست که به زبان مادری خود صحبت می کرد و جالبتر اینکه آخرین کلمه شهید که پشت بی سیم می گفت این بود: حسین حسین شعار ماست...هیچگاه یادم نمی رود همین که گفت:

حسین حسین شعار ماست، شهادت افتخار...ناگهان ترکش خمپاره، حنجره ی مبارکش را پاره کرد و سرش را از بدن جدا نمود و شهید این زمان بر روی بال های فرشتگان سوار شد و به آسمان ها پر کشید.

چند دقیقه ای از شهادت ایشان نگذشته و ما همه اندوهگین و ناراحت که یکباره صدای شهید بزرگوار حاج حسین بصیر را شنیدم که می گفت گوشی را بدهید به عالی . بی سیم چی گفت ذبیح الله به نزد پیامبر (ص)‌ سفر کرد.

«نشان بی نشانه ها»

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پریسا دنیای شکلک هاhttp://sheklakveblag.blogfa.com/ پریسا دنیای شکلک ها

نذار که سفره ی دلت ، پیش غریبه وا بشه
این بغض نشکسته باید ، سهم خود خدا بشه

پا به دنیای فرشته ها بذار
دنیای فرشته ها حقیقته
واسه تو که بوی آسمون می دی
گم شدن تو زندگی ، مصیبته

آخرین نشونه ی رسیدنی
که واسه همیشه بی نشون می شی

پا رو مخمل ستاره ها بذار
داری همسایه ی آسمون می شی

وارث نجیب زخم های درشت
طاقت دل های پرپر نداری
سرتو رو شونه های من بذار
وقتی عاشقی و سنگر نداری

آخرین نشونه ی رسیدنی
که واسه همیشه بی نشون می شی

پا رو مخمل ستاره ها بذار
داری همسایه ی آسمون می شی

نذار که سفره ی دلت ، پیش غریبه وا بشه
این بغض نشکسته باید ، سهم خود خدا بشه
نشون بی نشون من ، به قلب آسمون بزن
تا مردم از روی زمین ، ستاره تو نشون بدن


«عبدالجبار کاکایی»

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پریسا دنیای شکلک ها

فرازی از وصیت نامه شهید جهان آرا

فرازی از وصیت نامه شهید جهان آرا

اى امام، من به عنوان کسى که شاید کربلاى حسین

را درکربلای خرمشهر دیده‌ام،سخنى با تو دارم

که از اعماق جانم و از پرپر شدن خون جوانان خرمشهر برمى‌خیزد

و آن این است:

ای امام از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه‌اى که خرمشهر سقوط کرد

من یک ماه به طور مداوم کربلا را مى‌دیدم

هر روز که حمله دشمن بر برادران سخت می‌شد و

فریاد آنها بى‌سیم را از کار مى‌انداخت و هیچ راه نجاتى نبود

به اتاق خود مى‌رفتم گریه را آغاز می‌کردم و فریاد می‌زدم

اى ربّ العالمین بر ما مپسند ذلّت و خوارى را.